غضب آلودغَضَب آلود خشم آلود، پر از خشم، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب ادامه... خشم آلود، پر از خشم، خَشمگین، عصبانی، خَشمناک، بَرآشفته، غَضَبناک، غَضِب، اَرغَند، اَرغَنده، شَرزِه، دُژ آلود، ژیان، خَشمِن، خَشمگِن، آرُغدِه، آلُغدِه، غَرمَنده، ساخِط، غَراشیدَه، غَضبان، غَضوب تصویر غضب آلود فرهنگ فارسی عمید
غضب آلود (گِ تَ / تِ) پر از خشم. خشمناک. خشمگین. (ناظم الاطباء). غضبناک. خشم آلود. رجوع به غضب شود ادامه... پر از خشم. خشمناک. خشمگین. (ناظم الاطباء). غضبناک. خشم آلود. رجوع به غضب شود لغت نامه دهخدا
غضب آلود خشم آگین، خشم آلود، خشمگین، خشمناک، عصبی، غضبناک، قهرآلود، متغیر ادامه... خشم آگین، خشم آلود، خشمگین، خشمناک، عصبی، غضبناک، قهرآلود، متغیر فرهنگ واژه مترادف متضاد